اولین مرگ به قلم مبینا حاج سعید
پارت ششم
زمان ارسال : ۱۲۷۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
پام رو روی اون یکی پام انداختم، قند رو توی دهنم پرت کردم در حالی که فنجان چای رو به لبم نزدیک میکردم، گفتم:
- ولی دلم براش سوخت. به نظرت این یارویی که میگفت کی هست؟
سیاوش شونهای بالا انداخت و سرش رو به تکیهگاه کاناپه تکیه داد. با خستگ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
معصومه
20ببخشید اگه کیانا همون سر گرد ماهر هست تو خلاصه گفتید الان سر دسته یه باند هست و کسی نمیدونه پس یعنی خلافکاره و اگه خلاف کاره چرا با سرهنگ در ارتباط و داره با اونا همکاری می کنه لاخره پلیسه یا خلافکار